اعتراف گیری اجباری از زندانی سیاسی گلاله مرادی در زندان ارومیه

اعتراف گیری اجباری از زندانی سیاسی گلاله مرادی در زندان ارومیه

اعتراف گیری اجباری از زندانی سیاسی گلاله مرادی در زندان ارومیه

روز یک‌شنبه ۲۸فروردین، براساس انتشار فایل صوتی که سازمان حقوق بشری هه‌نگاو بدست آورده، زندانی سیاسی گلاله مرادی، محبوس در زندان مرکزی ارومیه، تحت اعتراف‌گیری اجباری قرار گرفته است.
این زندانی سیاسی با گذشت یک سال از بازداشت غیرقانونی همچنان بلاتکلیف در بند زنان زندان مرکزی ارومیه نگهداری می‌شود.

زندانی سیاسی گلاله مرادی طی یک سال از حق اعزام به مرخصی و همچنین حق دسترسی و مشاوره با وکیل محروم است.

زندانی سیاسی گلاله مرادی ۴۸ ساله در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۰، به همراه دو فرزندش به نام های متین بزازی ۱۳ساله و طاهر بزازی ۲۱ساله توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات منتقل شد.

وی پس از ۳۵ روز بازداشت در بازداشتگاه اطلاعات سپاه ارومیه، به بند زنان زندان مرکزی ارومیه منتقل شد و دو فرزند وی پس از چندی با وثیقه و بطور موقت آزاد شدند.

زندانی سیاسی گلاله مرادی همراه با دو فرزندش، پس از کشته شدن یکی از کادرهای سپاه پاسداران به نام عثمان حاجی‌حسینی (پدر زن طاهر بزازی) که بعدها گروهی موسوم به عقاب‌های زاگروس مسئولیت آن را بر عهده گرفت، بازداشت شد.

متن کاملا فایل صوتی که زندانی سیاسی گلاله مرادی در آن افشار کرده که از او اعترافات دروغین گرفته شده است به شرح زیر می‌باشد؛

من گلاله مرادی هستم از زندان ارومیه تماس می‌گیرم. مدت یک سال است بلاتکلیف در زندان هستم. من قربانی‌ام در این زندان… بدون اینکه مرتکب هیچ‌گونه جرمی شده باشم. من را اداره اطلاعات پیرانشهر دستگیر کرد. بعد من را به بازداشتگاه سپاه منتقل کردند که اسم‌اش «هتل» بود. من را ۴۰ روز در آنجا نگه داشتند و من هر روز از ساعت ۹ شب تا ۲ بعد از ظهر بازجویی می‌شدم.

با ایجاد رعب و وحشت و تهدید فرزندانم و همچنین اسلحه‌ای که روی میز بازجویی می‌گذاشتند و آن را دستکاری می‌کردند، برای اینکه من را بترسانند و می‌گفتند باید حرف بزنی و اعتراف کنی. می‌گفتند در مورد شما گزارش دریافت کرده‌ایم و باید بگویی همه این گزارش‌ها حقیقت دارد، در غیر این‌صورت پسرانت را دستگیر و به زیرزمین خواهیم برد و زیر آنها گاز پیک‌نیکی روشن می‌کنیم و پسرانت با چشمان خودشان خواهند دید که تو اعتراف خواهی کرد.

می‌گفتند اگر هم اعتراف نکنی مهم نیست، برای ما پیش آمده کسی را دستگیر کرده‌ایم و قتل هم انجام نداده بود ولی آخرش مجبور به اعتراف شد…
آنها پسر زیر سن قانونی من را دستگیر کردند و مجبورش کرده بودند علیه من اعتراف کند، و من را هم مجبور کردند اعتراف‌ها و گفته‌های پسرم را تایید و امضا کنم.
همچنین به من می‌گفتند به بچه‌ها و خانواده‌ات رحم کن و اعتراف بکن، وگرنه تک‌تک اعضای خانواده‌ات را به اینجا می‌کشانیم… ۴۰ روز تمام به این شیوه بازجویی و شکنجه شدم. بعد هم از من فیلم گرفتند و گفتند اگر فردا روز کاری بکنی این فیلم را پخش می‌کنیم و شکنجه‌ات می‌کنیم.

لطفا کمکم کنید، حسرت دیدار دخترم و بچه‌هایم را دارم، دلم برای نوه‌ام تنگ شده.
آرزو و حسرت دیدن مادرم را دارم، وقتی به ملاقات من آمد نتوانست از شدت گریه چشمانش را باز کند و به من نگاه کند… خواهش می‌کنم، استدعا دارم بی‌گناهی من را برای همه ثابت کنید، همه دنیا باید بداند که من بی‌گناهم و قربانی هستم اینجا.
من مرتکب هیچ گناهی نشده‌ام، به خدا من هیچ نقشی در ترور آن شخص (عثمان حاجی‌حسینی) نداشته‌ام.

خروج از نسخه موبایل