سه شنبه, اردیبهشت ۳۰, ۱۴۰۴
مانيتورینگ حقوق بشر ايران
  • صفحه اصلی
  • اخبار
    • شكنجه
    • بازداشت و دستگیری
    • زندانیان سیاسی
    • زندانیان عادی
    • قتل های خودسرانه
    • سرکوب اقلیت ها
    • حق تظاهرات
  • اعدام
  • گزارشات
    • گزارش ماهانه
    • گزارشات ويژه
  • جانباختگان راه آزادی
    • قتل عام ۱۳۶۷
    • قیام ایران
  • ارتباط با ما
  • English
نتیجه یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • صفحه اصلی
  • اخبار
    • شكنجه
    • بازداشت و دستگیری
    • زندانیان سیاسی
    • زندانیان عادی
    • قتل های خودسرانه
    • سرکوب اقلیت ها
    • حق تظاهرات
  • اعدام
  • گزارشات
    • گزارش ماهانه
    • گزارشات ويژه
  • جانباختگان راه آزادی
    • قتل عام ۱۳۶۷
    • قیام ایران
  • ارتباط با ما
  • English
نتیجه یافت نشد
مشاهده همه نتایج
مانيتورینگ حقوق بشر ايران
نتیجه یافت نشد
مشاهده همه نتایج
خانه زندانيان زندانیان سیاسی

رزگار بیگ‌زاده بابامیری، زندانی سیاسی، جزئیات شکنجه در بازداشتگاه‌های ایران را فاش کرد

۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
فیس بوکتوئیترایمیل

رزگار بیگ‌زاده بابامیری، زندانی سیاسی که هم‌اکنون در زندان مرکزی ارومیه محبوس است، با نگارش نامه‌ای از درون زندان، مستنداتی از شکنجه‌های شدید جسمی و روانی که در بازداشتگاه‌های وزارت اطلاعات در شهرهای بوکان و ارومیه واقع در استان آذربایجان غربی ایران متحمل شده را ارائه کرده است.

بیگ‌زاده بابامیری در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۲  توسط نیروهای اطلاعاتی ربوده شد و طی یک دوره‌ی بازداشت که حدود ۱۳۰ روز به طول انجامید، تحت فشارهای شدید قرار گرفت. به گفته‌ی خودش، از همان ساعات اولیه‌ی بازداشت با ضرب‌وشتم‌های سنگین، تهدید به مرگ، اعدام‌های صوری، شوک الکتریکی، بی‌خوابی اجباری و اشکال متنوع دیگری از شکنجه مواجه شده است.

در این نامه‌ی مشروح، رزگار توضیح می‌دهد که چگونه با فریب یک مأمور معرفی‌شده با نام «سعیدی» از اداره اطلاعات به مکانی در حومه بوکان کشانده شد. پس از مراجعه به محل، به زور بازداشت و به اداره اطلاعات بوکان منتقل گردید، جایی که تحت شکنجه‌های سیستماتیک توسط شش بازجو، از جمله افرادی با اسامی مستعار «سعیدی»، «قربانی» و «حجتی» (که گفته می‌شود رئیس اداره اطلاعات بوکان بوده) قرار گرفت.

بیگ‌زاده بابامیری در طول این دوران گزارش می‌کند که بارها به مرگ تهدید شده و به او گفته‌اند که جسدش مانند دیگر بازداشت‌شدگانی که به عنوان «اغتشاشگر» شناخته شده‌اند، به طور گمنام در دریاچه سد بوکان، کانال‌های فاضلاب یا گورهای دسته‌جمعی رها خواهد شد.

پس از بیش از ۷۲ ساعت شکنجه‌ی مداوم در اداره اطلاعات بوکان، او به طور محرمانه به بازداشتگاه اداره اطلاعات استان آذربایجان غربی در ارومیه منتقل شد، جایی که شدت شکنجه‌ها افزایش یافت. از جمله روش‌های اعمال‌شده علیه او می‌توان به شبیه‌سازی خفگی با آب، اعدام صوری از طریق حلق‌آویز کردن و تیرباران، شوک الکتریکی به نقاط حساس بدن و بی‌خوابی طولانی‌مدت اشاره کرد.

با وجود تلاش‌های متعدد برای پیگیری قانونی پس از انتقال به زندان مرکزی ارومیه، بیگ‌زاده بابامیری می‌گوید دستگاه قضایی به طور سیستماتیک مانع رسیدگی به شکایات او شد. پس از ماه‌ها تعلل، سرانجام شکایت مربوط به شکنجه ثبت شد، اما دادستان نظامی استان آذربایجان غربی پرونده را به بهانه‌ی «گذشت مدت زمان قانونی» مختومه اعلام کرد و از ارجاع او به پزشکی قانونی برای معاینه خودداری نمود.

بیگ‌زاده بابامیری با انتقاد از مصونیت شکنجه‌گران، به نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران اشاره کرده و از سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر و جوامع آزاد می‌خواهد در برابر این گونه نقض‌ها سکوت نکنند.

علاوه بر آسیب‌های جسمی — از جمله ناشنوایی موقت گوش چپ در اثر ضربات مکرر — او همچنان از عوارض ناشی از شکنجه رنج می‌برد. شکایت‌های او به دستگاه قضایی با بی‌توجهی روبرو شد و در جریان دادگاهی که قاضی رضا نجف‌زاده در دادگاه انقلاب ارومیه ریاست آن را بر عهده داشت، ادعاهای او درباره شکنجه با تمسخر رد گردید.

در ادامه متن کامل نامه‌ی رزگار بیگ‌زاده بابامیری آمده است:

در تلاشم با نگارش این متن که داستان ۱۳۰ روز بازداشت و وضعیت من [را] در تمام این مدت بازگو می‌کند، صدای خودم را به دنیای متمدن برسانم. در شرایطی که تحت نظارت مداوم مخبرین و سیستم‌های نظارتی زندان به سر می‌برم و طبیعتا تنش و فشار مضاعف و مستمری را تجربه می‌کنم، تمرکز یافتن در نگارش کار چندان ساده‌ای نیست.

در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ طی یک تماس تلفنی از سوی فردی به نام سعیدی که خود را مامور اداره اطلاعات بوکان معرفی نمود، در ساعت ۵ عصر به مکانی در حوالی تالار روژ در حومه شهر بوکان فراخوانده شدم و پس از مراجعه به محل مورد اشاره توسط سعیدی و فرد دیگری که بعدا فهمیدم بازجوی پرونده ماست و نام سازمانی‌اش قربانی است، به اداره اطلاعات بوکان منتقل شدم. تا حوالی ساعت ۱۰ شب در یک اتاق بازداشت شدم از ساعت ۱۰ شب تیم بازجویان شامل ۶ نفر که شامل سعیدی و قربانی و رییس اداره اطلاعات بوکان موسوم به نام سازمانی حجتی، و سه مامور ناشناس دیگر به صورت شیفتی مورد وحشیانه‌ترین اشکال شکنجه و ضرب‌و‌شتم قرار گرفتم.

ضمن ضرب‌وشتم مداوما مورد تهدید به مرگ و توهین و تحقیر قرار می‌گرفتم و مرتب توسط حجتی و قربانی و سعیدی متذکر می‌شدم که در مکانی هستم که قبلا ده‌ها نفر از به‌قول خودشان «اغتشاش‌گر[ان]» تحت شکنجه کشته شده‌اند؛ قرار دارم و به سرنوشت آنان گرفتار می‌شوم و عاقبت جنازه‌ام مثل جنازه‌ آنان در دریاچه سد بوکان و کانال فاضلاب و گورهای دسته‌جمعی پرت خواهد شد.

زندان مرکزی ارومیه، گزارشی از وضعیت زندانیان در بند‌های امن و خاص + نامه به مجامع بین‌المللی

زندان مرکزی ارومیه

تمام تلاش خود را معطوف این مسئله نمودند به من بفهمانند به آخر خط رسیده‌ام و آنهایی که شکنجه‌‌ام می‌کنند در مصونیت مطلق قانونی قرار دارند و مرگ من هیچ عواقبی برای شکنجه‌گرانم نخواهد داشت. صد البته توحش آنان در شکنجه به خوبی نشان می‌داد واقعا هیچ نگرانی نسبت به مرگ من تحت شکنجه ندارند. در طول سه شب شکنجه در اداره اطلاعات بوکان ده‌ها بار زیر ضرب‌وشتم و شوک‌های الکتریکی بیهوش شدم.

[در پی] بیش از حدود ۷۲ ساعت شکنجه مداوم در معیت چند متهم دیگر در یک ون ویژه حمل زندانیان تحت اسکورت کاروانی از خودروهای حامل افراد لباس شخصی مسلح با تدابیری ویژه و شبانه به بازداشتگاه اداره اطلاعات استان آذربایجان غربی واقع در ارومیه منتقل شدم.

از همان ابتدا در ارومیه تحت شکنجه‌هایی به قول خودشان تخصصی و حرفه‌ای و متنوع و برنامه‌ریزی‌شده قرار گرفتم. تکنیک‌های متنوعی در بازجویی‌های بازداشتگاه ارومیه بر من اعمال شد که تعدادی از آنان را به اختصار بازگو می‌کنم تا خواننده این متن بهتر در جریان حال‌وهوای مهیب شکنجه‌ها قرار گیرد.

۱- تکنیک القای خفگی: با دست و پا و چشم بسته در حالی که کیسه‌ای بر سر من کشیده می‌شد، به صورت افقی و به پشت در جایی شبیه حمام یا سرویس دستشویی قرار داده می‌شدم و جریان آب بر روی سر و صورت من باز می‌شد که مرگ در هراس از خفگی را به صورت وحشتناک بر من القا می‌کرد.

۲- تکنیک اعدام صوری (دار زدن): من را با صورت و دست و چشم بسته در نیمه‌های شب کاملا ناگهانی از سلول انفرادی به یک اتاق نامعلوم منتقل می‌کردند و وادارم می‌کردند ساعت‌ها با طنابی دور گردن روی یک چهارپایه بایستم و من را تهدید به اعدام در گمنامی و خفا می‌کردند و سعی می‌کردند تا جایی که می‌شود، مرعوبم کنند.

۳- تکنیک اعدام صوری (تیر باران): با دست و پا و چشمان بسته ضمن تهدید و تحقیر و استهزاء مدام، با چکاندن ماشه سلاح‌هایشان به من می‌گفتند: اسمت را هیچ کجا به عنوان زندانی ثبت نکرده‌ایم که وقتی حین بازجویی کشته شدی به‌راحتی جنازه‌ات را مثل جنازه اغتشاشگران (معترضین) در کانال فاضلاب و در دریاچه و گورهای دسته‌جمعی ناشناس مخفی کنیم.

۴- تکنیک شوک الکتریکی: با چشم بسته و دست‌های بسته به صندلی طناب‌پیچ می‌شدم و توسط مامورین اداره اطلاعات، ضمن توهین و تحقیر و ورود به حریم شخصی و خانوادگی با وارد کردن شوک الکتریکی به نرمه گوش، بیضه‌ها، نوک سینه‌ها، ستون فقرات، پهلو و زیربغل‌ها و ران‌ها و گیجگاهم درد وحشتناکی را به من وارد می‌نمودند تا آنچه را می‌خواستند بنویسم یا جلو دوربین تکرار کنم.

۵- تکنیک اعمال بی‌خوابی مستمر: مامورین اداره اطلاعات چندین شبانه‌روز پی‌درپی، با سرکشی مداوم و ایجاد سروصدا و ناسزا و ورود به سلول و ضرب‌وشتم و هر وسیله‌ی دیگری که بتواند مانع خواب من شود، تلاش می‌کردند مانع تمرکز و آرامشم شوند تا مقاومتم بشکند و طبق سناریوهای بازجویان بنویسم و جلو دوربین دیکته‌های آنان را تکرار کنم. این در حالی است که تنها جرم من کمک به همنوع است.

از ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ تا یکم شهریور آن سال این وضعیت غیر انسانی کم‌وبیش امتداد داشت، با وجود اظهارات تهدیدآمیز مامورین اداره اطلاعات پس از انتقال به زندان مرکزی ارومیه از همان روزهای نخست تمام تلاشم را کردم تا از راه‌های قانونی شکنجه‌ها و دیگر تخلفاتی را که بازجو و بازپرس پرونده شماره ۱۴۰۲۳۵۹۲۰۰۰۰۹۱۵۷۴۲ در حق من انجام دادند، به مقامات قضایی منعکس نمایم. پس از ماه‌ها پیچاندن و امروز و فردا کردن، عاقبت موفق به شکایت علیه بازپرس و بازجویان شکنجه‌گر اداره اطلاعات شدم و پرونده شماره ۱۴۰۳۳۵۹۲۰۰۰۲۲۵۷٨۳۴ در دادسرای ارومیه گشوده شد و پس از چندین هفته به دادگاه نظامی استان آذربایجان غربی احاله شد، اما دادیار شعبه اول دادسرای نظام استان آذربایجان غربی با بهانه واهی گذشت یک‌سال از زمان شکنجه‌ها طی قرار شماره ۱۴۰۳۳۵۳۹۰۰۰۶۵۰۹۶۹ قرار منع تعقیب بازجوی شکنجه‌گر را صادر و از معرفی ‌من به پزشک قانونی خودداری نمود و عملا مجال تعقیب قانونی ناقض حقوق بشر را سلب و ایشان را مصون از مجازات کرد.

پرواضح است شکنجه بزه ضدانسانی و جنایتی است که در خفا و به دور از چشم شهود و دوربین‌ها انجام می‌شود و تنها مدرکی که قربانی شکنجه می‌تواند برای اثبات جنایاتی که در حقش شده ارائه دهد، آثار شکنجه در بدنش می‌باشد و ممانعت از دسترسی به پزشک بی‌طرف در عمل به مفهوم ایجاد مصونیت و حمایت از شکنجه‌گران و ناقضین حقوق بشر است؛ اگر به‌راستی نقض حقوق بشر و شکنجه، سیستماتیک نیست پس چرا دادگاه‌های ذی‌صلاح در قبال شکایات قربانیان شکنجه سکوت می‌کنند؟ چگونه یک نهاد امنیتی می‌تواند من را که قربانی شکنجه هستم در زندان فرا بخواند و بابت شکایت شکنجه من را تهدید به اعدام کند؟ و هیچ ارگانی حاضر به دفاع از قربانی نباشد، چرا امدادرسانی باید این چنین مجازاتی را در پی داشته باشد؟

بازداشتگاه و شکنجه‌گاه مخفی وزارت اطلاعات ارومیه

چگونه دادگاه انقلاب ارومیه و شخص قاضی رضا نجف‌زاده علی‌رغم لوایح من و سایر متهمین پرونده در تشریح انواع شکنجه‌های ۱۴ متهم این پرونده در کمال خونسردی در جلسه دادگاه در پاسخ به اعلام  شکنجه از سوی قربانیان تنها به گفتن جمله شرم‌آور (توقع داشتی بهت کباب بدن؟) اکتفا نمود؟ استقلال دادگاه در این کشور افسانه‌ای بیش نیست. شکنجه‌گر در مصونیت کامل و قربانی تحت تهدید و فشار و مجازات مضاعف قرار می‌گیرد: هدف نیروهای امنیتی نه کنترل امنیت جامعه، بلکه توجیه مقامات بالادستی و اعمال تعصبات کور قومی و فرقه‌ای است. شکنجه و پرونده‌سازی روالی رایج و ابزار دست زورمندان سرکوبگر است. از افکار عمومی، سازمان‌های مردم نهاد، مجامع بین‌المللی، سازمان‌های حقوق بشری، رسانه‌های آزاد و انسان‌های آزاده می‌خواهم در مقابل این روش‌های ضد انسانی سکوت نکنند.

در ۱۳۰ روز بازداشت مستمر توام با شکنجه علاوه بر کبودی کل بدن، گوش چپم در اثر ضربات بازجویان بر سرم ناشنوا شد و تا ۳ ماه ناشنوا ماند؛ بعدا پرده پاره‌شده گوش چپم به مرور شنوایی خود را بازیافت ولی تا زمان بهبود به‌دفعات دچار عفونت شدید شد.

هنوز آثار ضرب‌وشتم بر ساق پاهای من قابل مشاهده است و پزشک متخصص گوش و حلق و بینی می‌تواند آسیب‌هایی که دو سال قبل به گوشم وارد شده را تایید نماید، اما شکایات مکرر من در بحث شکنجه بی‌پاسخ ماند و دادگاه انقلاب هیچ عکس‌العملی در مقابل اظهارات من و هم پرونده‌ای‌هایم، جز گفتن این جمله توسط قاضی رضا نجف‌زاده، نشان نداد (نجف‌زاده: توقع داشتی بهت کباب بدن؟) ظاهرا شکنجه سزاوار هر کسی است که به همنوع خود کمک می‌کند و از دید این قاضی شکنجه امری طبیعی می‌باشد.

اعطای قدرت، بدون نظارت و بازخواست، تعصبات کور فرقه‌ای و قومی، عقده‌های فروخورده شخصی، منافع مادی، ترفیع، کسب قدرت بیشتر، اضافه‌حقوق و… از یک مأمور قانون، یک قانون‌ستیز وحشتناک و بی‌رحم می‌سازد که تمام مرزهای انسانیت را زیر پا می‌گذارد تا عطش سیری‌ناپذیر را به خشونت و دیگرآزاری، برای ساعاتی هرچند کوتاه، فرو نشاند و از این راه  سیستم توتالیتاری حاکم هم وحشتی را که می‌خواهد در دل اتباعش حاکم می‌کند.

جهان متمدن، انسان‌های آزاده نباید در مقابل این حجم خشونت سازمان‌یافته و بعضا تقدیس‌شده سکوت کنند. نهادهای حقوق بشر و موسساتی چون دیوان کیفری بین‌المللی نباید در مقابل این جنایات مستمر بی‌کار بنشینند؛ نباید حرمت انسانی به این راحتی کماکان پایمال گردد.

پایان

تاریخ: ۲۱ فروردین ۱۴۰۴

زندان مرکزی ارومیه- بند پذیرش ۲

رزگار بیگ‌زاده بابامیری

پست قبلی

زندان سنندج به کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» پیوست

پست بعدی

بازداشت مجددا حمید حاج جعفر کاشانی در تهران به دلیل اعتراضات عمومی

مطالب مرتبط

زندانیان سیاسی

وخامت وضعیت مجید روشن‌نژاد در زندان تهران بزرگ

۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
شكنجه

شکنجه سفید؛ مرگی خاموش

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
زندانیان سیاسی

صدور حکم اعدام برای احسان فریدی؛ افزایش نگرانی‌ها از سرکوب دانشجویان در ایران

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

محبوب‌ترین‌ها

مسعود علایی خستو از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷

مسعود علایی خستو از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷

۲۰ مهر ۱۴۰۰
بی خبری و نگرانی از وضعیت حمید قره لر پس از اعدام برادرش

بی خبری و نگرانی از وضعیت حمید قره لر پس از اعدام برادرش

۲۸ مرداد ۱۴۰۱
فاطمه پاشنه ساز از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷

فاطمه پاشنه ساز از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷

۲۱ مرداد ۱۴۰۰

تایید حکم اعدام حمید حسین نژاد حیدرانلو توسط دیوان عالی کشور

۹ فروردین ۱۴۰۴

ما را در توئیتر دنبال کنید

سایت مانیتورینگ حقوق بشر ایران

درباره ما

مانیتورینگ حقوق بشر ایران، سازمانی غیردولتی و غیرسیاسی است که در زمینه افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران فعالیت میکند. این مجموعه، که از فعالین حقوق بشر مستقل تشکیل شده و در فرانسه مستقر است، در سال ۲۰۱۶ فعالیت خود را آغاز نمود. مانیتورینگ حقوق بشر در همکاری با شورای ملی مقاومت بوده و تلاش دارد تا اخباری از قبیل اعدامها، اجرای مجازاتهای بی‌رحمانه نظیر قطع عضو، وضعیت زندانیان در زندانهای ایران، نقض آزادی بیان و حقوق شهروندی و … را به منظور جلب توجه جهانیان به مسئله نقض حقوق بشر در ایران، منعکس کند.

تماس با ما: [email protected]

ما را دنبال کنید

  • خانه
  • گزارشات
  • اعدام
  • زندانيان
  • سرکوب اقلیت ها
  • قتل های خودسرانه
  • کارزار نه به اعدام
  • قیام ایران
  • ارتباط با ما

استفاده از منابع درج در سایت با ذکر منبع بلامانع است - ۲۰۲۱

Welcome Back!

Login to your account below

Forgotten Password?

Retrieve your password

Please enter your username or email address to reset your password.

Log In

Add New Playlist

نتیجه یافت نشد
مشاهده همه نتایج
  • سید ابراهیم رئیسی کیست؟
  • صفحه اصلی قدیم
  • قربانیان قتل عام اعتراضات سراسری آبان ۹۸
  • گالری رسانه
  • گزارشات ویژه مانیتورینگ حقوق بشر ایران با نمودار زمانی
  • مانیتورینگ حقوق بشر ایران
  • مثلث آدمخوار ابراهیم رئیسی با قیام ایران چه خواهد کرد؟
  • نمودار زمانی اعدام ها در ایران

ده از منابع درج در سایت با ذکر منبع بلامانع است - ۲۰۲۱