از بمباران اوین تا ربایش سعید ماسوری؛ شکستن آخرین حلقههای امید
گزارش ویژه: زندانهای مرگ
در ادامه سیاست حذف فیزیکی زندانیان سیاسی، دستگاه امنیتی رژیم ملایان با شتابزدگی بیسابقهای اقدام به انتقال زندانیان از زندان اوین به زندانهایی با شرایط فاجعهبار کرده است. این گزارش، بهطور ویژه وضعیت زندانیان پس از بمباران اوین، حکم تبعید سعید ماسوری، شرایط جهنمی زندان فشافویه و قرچک، و همچنین تحقیر ملاقاتکنندگان و اعتصابهای اعتراضی را مستند میکند
بمباران اوین؛ بهانه یا پوشش عملیات سرکوب
پس از حمله به زندان اوین در تیرماه ۱۴۰۴، رژیم حاکم بهسرعت زندانیان سیاسی را به زندانهایی چون فشافویه و قرچک منتقل کرد. ادعای رسمی درباره «حفظ امنیت جانی» در برابر حملات خارجی، در عمل به پوششی برای اجرای طرحهای سرکوبگرانه تبدیل شد. زندانیان پس از انتقال نهتنها امنیت نیافتند، بلکه در بدترین شرایط ممکن قرار گرفتند: قطع ارتباط با خانواده، فقدان درمان، و محدودیت شدید در تماس.
جهنم فشافویه و قرچک؛ پایان جهان انسانیت
براساس اسناد بهدستآمده، زندان فشافویه (تهران بزرگ) بهطور کامل فاقد امکانات درمانی، بهداشتی و امنیتی است. بیماران صرع، کلیوی، قلبی و روحی بدون دارو نگهداری میشوند و در میان ازدحام شدید جمعیت، با کمبود آب، هوای آلوده، و رفتارهای تحقیرآمیز روبرو هستند. طبق گزارشها:
- بیمارانی که صرع دارند دچار حملات متعدد شدهاند بدون اینکه دارویی به آنها داده شود.
- بسیاری از بیماران مزمن در وضعیت وخیم، بدون مراقبت پزشکی، در سلولهای شلوغ و کثیف رها شدهاند.
- تهویه مناسب وجود ندارد و زندانیان در گرمای شدید در تابستان خفه میشوند.
زندان قرچک نیز، بهویژه برای زندانیان زن، وضعیتی مشابه با شکنجه و آزار جنسی دارد:
- تخت کافی برای خوابیدن وجود ندارد و زندانیان روی زمین کثیف میخوابند.
- غذا بیکیفیت و غیرقابل خوردن است و آب مصرفی برای شرب مناسب نیست.
- دسترسی به سرویس بهداشتی بهشدت محدود و تحقیرآمیز است.
این زندانها عملاً به «پایان جهان» برای زندانیان سیاسی تبدیل شدهاند.
حکم تبعید سعید ماسوری؛ خاموشکردن صدای یک نسل
سعید ماسوری، زندانی سیاسی که بیش از ۲۵ سال بدون مرخصی در زندان بهسر برده، بهتازگی. او از قدیمیترین زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی بهشمار میرود. در نامهای که چند روز پیش از ناپدید شدن منتشر کرد، نوشت:
«انتقال یا عدم انتقال هم مطلقا موضوع منازعه نیست بلکه تنها برای سرکوب، سرکوب و باز هم سرکوب بیشتر است و اصرار بر کشتار و اعدامهای بیشتر! درست همانطور که در سال ۶۷ واقع شد و امروز هم بیم آن میرود که همان مسیر با زبان و شیوه دیگر تکرار شود؛ آن زمان نامش کمیته مرگ بود و امروز «آتش به اختیار». ولی این سرکوب گسترده و تشدید اعدامها نه نشانه اقتدار که اعترافی به درماندگی حاکمیت در برابر حقیقت و اراده مردم است.
خودداری اینجانب از پذیرش «انتقال» از تبعیدگاه قزلحصار به تبعیدگاه دیگر نه از سر ترس از جابجایی است و نه توهم اینکه ما چند زندانی میتوانیم جلوی این اعمال غیرقانونی را بگیریم، بلکه تنها از آن جهت است که مثل سال ۶۷ قتل عام در سکوت و بیخبری صورت نگیرد و به تمامی در برابر چشمان تاریخ و وجدانهای بیدار باشد!
آری، بگذار این بار جهان بشنود که «جنایتی در حال وقوع است» و البته مقاومت در برابر آن! ولو اینکه این بیتفاوتی تنها منجر به یک هشدار و هشیار باش برای مردم ایران و جهان بشود که «جنایتی در حال وقوع است»! صبراً بنیالکرام!
آنچه که به شخص من بهعنوان یک زندانی سیاسی هوادار مجاهدین خلق برمیگردد، بهویژه در ایام محرم و در معرض پیام جاودانه امام حسین، میخواهم تصریح کنم که آن خونی که از فرزند ایشان به هوا پرتاب شد، کماکان در حال فروچکیدن بر ما ایرانیان، شیعیان و پیروان اوست و هیهات اگر با این زندان و تبعید و اعدامها گامی در آن سیر آزادی و آزادگی به عقب برداریم.حتی اگر کشتار همه ما تنها در حد خبری باشد که از روز واقعه خبر دهد و اجازه ندهد که جنایتی به سکوت برگزار گردد!»
ناپدید شدن او موجی از واکنشهای اعتراضی بههمراه داشته است. خانوادهاش با انتشار بیانیهای خواهان روشنشدن وضعیت او شدند. نهادهای حقوق بشری ازجمله «عدالت برای ایران»، «سازمان حقوق بشر ایران» و کمپین «نه به اعدام» خواستار روشن شدن محل نگهداری، اجازه تماس و رسیدگی پزشکی فوری شدهاند. در پارلمان اروپا، شماری از نمایندگان نسبت به سرنوشت او هشدار داده و این رویداد را گامی دیگر در جهت «حذف مخالفان سیاسی از طریق ناپدیدسازی قهری» دانستهاند.
سعید ماسوری نه تنها یک زندانی سیاسی، بلکه نماد یک نسل مقاوم است که در برابر شکنجه و حذف، صدای خود را نگاه داشت.
تحقیر ملاقاتکنندگان؛ جنگ علیه خانوادهها
در هفتههای اخیر، خانوادههای زندانیان سیاسی با بازرسیهای شدید، برخورد تحقیرآمیز و گاه فحاشی مأموران مواجه شدهاند. هدف از این بازرسیها، جلوگیری از انتقال اخبار و اسناد از داخل زندان به بیرون و ایجاد ارعاب روانی در میان خانوادهها است.
برخی خانوادهها پس از ساعتها انتظار، بدون امکان دیدار بازگردانده شدند. مواردی از تفتیش بدنی کامل زنان و تهدید به تعلیق ملاقات گزارش شده است. این اقدامات، مصداق مجازات جمعی و نقض کرامت انسانی بهحساب میآید.
اعتصابها؛ آخرین سلاح زندانیان
در واکنش به انتقالهای غیرقانونی، شکنجههای جسمی و روانی، و تحقیر خانوادهها، موجی از اعتصاب غذا و تحصن در میان زندانیان زن و مرد آغاز شده است. این اعتصابها اغلب بدون اطلاعرسانی عمومی برگزار میشوند، چرا که کانالهای خبری زندان تحت کنترل شدید قرار گرفتهاند.
زنان زندانی در قرچک در نامهای مشترک نوشتهاند »:ما را به محلی آوردهاند که نفس کشیدن هم هزینه دارد. اما هنوز زندهایم، و تا زندهایم، اعتراض خواهیم کرد«.
تحلیل حقوقی شماره دوم
- انتقال زندانیان به مکانهایی با شرایط غیرانسانی مصداق شکنجه است (ماده ۷ میثاق حقوق مدنی و سیاسی)
- جلوگیری از دسترسی به دارو و درمان، نقض ماده ۱۲ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است
- بازرسی بدنی تحقیرآمیز خانوادهها، مصداق مجازات جمعی و رفتار غیرانسانی است
نتیجهگیری موقت
از بمباران اوین تا تبعید زندانیان به جهنم فشافویه و حکم تبعید زندانیان باسابقهای چون سعید ماسوری، همه نشانههایی از یک سناریوی آشناست: حذف فیزیکی مخالفان. امروز، صدای این جنایت خاموش است؛ اما اگر جهان بار دیگر تأخیر کند، فردا بسیار دیر خواهد بود.
در شماره سوم، با بررسی شباهتهای روزافزون با تابستان ۱۳۶۷، هشدارها درباره تکرار نسلکشی، و نقش نهادهای جهانی در توقف این فاجعه ادامه خواهیم داد.
ادامه دارد…