«اکنون من اسیرم. جسمم را در دخمهای تیره و تار به زنجیر کشیده و روحم را در ظلمت اندیشهای مرگبار به زندان انداختهاند… من محکوم به اعدامم، محکوم به اعدام!… انیس و ندیمی جز آن ندارم. سراپایم از احساس آن یخ کرده و تنم در زیر فشار سنگین توانفرسای آن خمیده است!…» («آخرین روز یک محکوم»، ویکتور هوگو)
نوشته دکتر عزیز فولادوند
لایحه قصاص، صحنه کشاکش دو گفتمان دینی
رویکرد ِ جزمگرایانه قصاص و مجازاتهای غیر انسانی در جامعه ما صحنه کشاکش دو گفتمان دینی هم بوده است. نگاهی اومانیستی و مدرن در مقابل قرائتی خشن و متحجر. قابل تـأمل است که مجاهدین به عنوان یک نیروی مسلمان شیعه در دوران تسلط و یکه تازی «مرجعیت» خمینی با جسارت در مقابل آن می شورند و بر پیشانی آن مُهر «اسلامی ریائی» می کوبند. سند گویای این کشاکش نشریه های مجاهد اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۰ می باشند. این جملات در آن دوران سیاه و سلطه بلا منازع ِ گفتمان دینی خمینی از تعهدی عمیق نسبت به ارزشهای دمکراتیک خبر می دهند. گفتمان دینی خمینی را در دوران استیلای امر اهریمنی «لکهی ننگی آشکار بر دامان مدعیان ریائی اسلام» خواندن و « سلطهی انحصاری حزب ارتجاعی حاکم» را به سخره گرفتن، نشانی است از اعتماد به نفس و پاکی یک اندیشه و نگاه که تنها به «حقیقت» متعهد است نه «مصلحت».
در سینه تاریخ ثبت شد که آنان چنین گفتند:«هر روز در گوشه و کنار این میهن، شاهد صحنههائی غیرانسانی و غیراسلامی، از سنگسار وبریدن دست واعدامهای خیابانی و… بودهایم. رفتاری که به حق، لکهی ننگی آشکار بر دامان مدعیان ریائی اسلام و انقلاب محسوب میشود. لایحهی قصاص … چیزی جز وجههی قانونی بخشیدن به أعمال ضداسلامی گذشته و هموارکردن، ادامه و اوج بخشیدن به آن در آینده نیست. و این همه در حالیست که تدوینکنندگان این لایحه، و اصرارکنندگان برآن، عمدتاً خود جزو نقضکنندگان حقوق انقلابی این خلق ستمزده بوده و بر اساس قوانین جزایی اسلام، خود قبل از همه، مستحق حسابرسی میباشند».[1]
در قسمت دیگری آمده است «لایحهی قصاص را میتوان بارزترین نمونهی عینی ورشکستگی ایدئولوژیک ــ تاریخی استنباطات «قشری دگماتیک» ازاحکام اسلام دانست…. تا وقتی که اقتصاد وسیاست وقضاوت وادارهی کشور تحت سلطهی انحصاری حزب ارتجاعی حاکم همچنان دربن بست راه حلهای عقب ماندهی فعلی درجا میزند اجرای احکام قصاص وحدود دزدی و زنا و … آن هم با استنباطات دگماتیک و بسیاربسیار ساده لوحانهای که قشریون ازاین مسائل دارند، اساساً نتیجهای نخواهد بخشید.»[2]. رونامه مجاهد این نوع برخوردهای «سطحی و خشونت آمیز» را نه تنها «اسلامی» نمی داند، «بلکه عمیقاً وبنیاداً با اسلام اصیل وانقلابی که پیوسته دربرخورد با مسائل اجتماعی به«ریشهها» توجه میکند، بیگانه ومغایراست».[3]
[1] نشریه مجاهد شماره 120- 24 اردیبهشت 1360- مقاله با عنوان « لایحه قصاص اهانت به مقام انسانیت بویژه زن قهرمان ایرانی در عصر کبیر آگاهی خلقها»
[2] نشریه مجاهد شماره 123 صفحات 8 و 33- مقاله بررسی لایحه قصاص
[3] نشریه مجاهد شماره 123 صفحات 8 و 33- مقاله بررسی لایحه قصاص