فروغ تقیپور –زنی که حتی زندان نتوانست رؤیایش را در هم بشکند
صدایی از دل تاریکی که به آبی دریاها میاندیشد
فروغ تقیپور، ۳۰ ساله، فارغالتحصیل رشته حسابداری، یکی از صدها زن جوان ایرانیست که تنها به جرم باور، اندیشه و انتخاب راهی متفاوت، سالهای جوانیاش را پشت دیوارهای بلند زندانهای قرچک و اوین گذرانده است. اما نام او، صرفاً یادآور یک پروندهی قضایی دیگر نیست؛ فروغ یک چهره انسانی، یک صدای روشن از میان تاریکی سرکوب است که نمیگذارد ظلم فراموش شود.
کودکی که دیوارهای سیاه را به رنگ آزادی نقاشی کرد
در نامهای که به مناسبت روز جهانی زن، از درون زندان اوین نوشته، فروغ از واژههایی پرده برمیدارد که برای او نه استعاره، که واقعیت زندگی است:
» از دوران کودکیام با واژه ‘زندان’ آشنا بودم… قبل از تولدم، پدر و مادرم به خاطر عقایدشان به ترتیب ۱۰ و ۵ سال پشت دیوارهایی که بعدها در خیال بچگیام ‘سیاه سیاه’ بود، سپری کرده بودند… دایی و دو خالهام نیز، در دهه سوم زندگیشان، اعدام شدند. «
او نه تنها وارث یک تاریخ خانوادگی مقاومت است، بلکه خود پا در همان مسیر گذاشته. از نوجوانی، تضادها و تبعیضها را لمس کرد: تبعیض جنسیتی، محدودیتهای آموزشی و شغلی، سرکوب اندیشه. »
بازداشت، شکنجه، مقاومت – فروپاشی عدالت
فروغ در اسفند ۱۳۹۸ به همراه مادرش دستگیر شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال یافت. ماهها تحت بازجویی و فشار روانی بود و نهایتاً به ۵ سال زندان محکوم شد. دوران حبسش را در زندان قرچک و سپس در اوین گذراند. در این مدت، به بیماریهای گوارشی و کرونا مبتلا شد، اما به دلیل مخالفت با تحقیرهای تحمیلی همچون دستبند و پابند، از اعزام به بیمارستان محروم ماند. با گذراندن سه سال حبس، در بهمن ۱۴۰۱ آزاد شد؛ اما این آزادی کوتاه بود.
در مرداد ۱۴۰۲، دوباره بازداشت شد. اینبار قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، بدون رعایت اصول دادرسی منصفانه، او را به ۱۵ سال زندان دیگر محکوم کرد. فروغ در هیچیک از این دادگاهها امکان انتخاب وکیل مستقل یا دفاع مؤثر نداشت. شکایاتش دربارهی شکنجه و شرایط غیرانسانی زندان، نادیده گرفته شد.
او از این تجربه مینویسد:
» اکنون من هم نزدیک به پنج سال است تنها به خاطر عقایدم پشت میلهها هستم، گویی تکرار، در عمر منحوس دیکتاتورها عادت شده است! گرچه میخواهند صدای من شنیده نشود، اما صدای من و خواستههایم ، از زبان مریم علیه ستم و تبعیض، شنیده میشود. «
زنان؛ امیدهای محصور اما تسلیمناپذیر
فروغ در دل تاریکی، چشم به آیندهای روشن دارد. از میان خاطرات تلخ، امید میروید. او در نامهاش از زنانی مینویسد که همپای او در زنداناند و از آنهایی که پیش از او مسیر را روشن کردهاند:
» من صدای زنانی را میشنوم که در دو دیکتاتوری شاه و شیخ در زندان بودند… زنانی همچون فاطمه امینی، مرضیه احمدی اسکویی، و اشرف رجوی که شوریدن علیه ظلم را فریاد زدند و خونشان مانند نوری چراغ راهنمایم شده است. «
فروغ به نسل جدیدی از زنان اشاره میکند که در صحنهاند، جسور، مصمم، و مسلح به آگاهی. او آموخته که:
»میتوان و باید بر هر آنچه ناشدنی و غیرممکن مینماید پیروز شد… میتوان دیوارهای ‘سیاه سیاه’ را به آبی دریاها تبدیل کرد… همانقدر رها، همانقدر خروشان«…
فروغ – نمایندهی نسل زنان مقاوم
او خود را بخشی از جمعی میداند که از راه نثار کردن خود برای دیگری، پیوندی انسانی و مبارزاتی ساختهاند:
»زنان توانستند قدرت فرماندهی، مسئولیتپذیری، و امکانات مبارزاتی را به کار بگیرند. آنها قوانین کار جمعی را کشف کردند و هر روز منسجمتر شدند. جمعی که همه اعضای یک پیکرند«.
فروغ نه تنها با ایستادگی خود الهامبخش است، بلکه خواستههای روشنی دارد: پایان سرکوب، آزادی برای اندیشه، و به رسمیت شناختن حقوق انسانی زنان در ایران.
درخواست برای اقدام فوری بینالمللی
رفتار با فروغ تقیپور، مثالی از نقض سیستماتیک حقوق بشر توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران است:
– بازداشتهای خودسرانه
– شکنجهی روانی و جسمی
– محرومسازی عامدانه از درمان
– محرومیت از دادرسی عادلانه
این گزارش خواستار اقدام فوری نهادهای بینالمللی حقوق بشریست:
- صدور بیانیه فوری در محکومیت حکم ناعادلانهی فروغ تقیپور
- اعزام هیأت حقیقتیاب به زندانهای جمهوری اسلامی
- تحریم و پیگرد مسئولان قضایی و امنیتی مرتبط با این پرونده
- فشار برای آزادی فوری و بیقید و شرط فروغ تقیپور و سایر زنان زندانی سیاسی
فروغ یک صداست، اما صدایی که پژواک نسلها را با خود دارد. پژواکی که اگر شنیده شود، میتواند جهان را تکان دهد.