پس از گذشت ۵۰۰ روز از انفرادی وحید و حبیب افکاری ؛ «باید علیه نوید صحبت کنید تا آزادتان کنیم!»

پس از گذشت ۵۰۰ روز از انفرادی وحید و حبیب افکاری

پس از گذشت ۵۰۰ روز از انفرادی وحید و حبیب افکاری
«باید علیه نوید صحبت کنید تا آزادتان کنیم!»

شب گذشته، چهارشنبه ۲۹ دی‌ماه، سعید افکاری از ۵۰۰ روز انفرادی وحید و حبیب افکاری خبر داد و افشا کرد: جمهوری اسلامی به برادرانم گفته است باید علیه نوید صحبت کنید تا آزادتان کنیم.»

پس از گذشت پانصد روز از حبس در انفرادی زندان عادل آباد شیراز، وحید و حبیب افکاری همچنان محروم از پایه‌ای‌ترین حقوق زندانی در شرایط بسیار سخت در زیرزمین این زندان و در انفرادی، محبوس هستند.

سعید افکاری برادر زندانیان سیاسی وحید و حبیب افکاری با انتشار پستی در حساب شخصی توییتر خود از ۵۰۰‌امین روز حبس در سلول انفرادی برادرانش خبر داد و نوشت:

«جمهوری اسلامی به وحید و حبیب گفته باید علیه نوید صحبت کنید تا آزادتان کنیم و امروز ۵۰۰ روز از حبس انفرادی آن‌ها میگذرد.»

برغم اینکه وحید و حبیب افکاری بارها نسبت به بی گناهی خود شهادت داده اند و برغم شکنجه های وحشیانه ای که بر روی آنها اعمال شده است، همچنین برغم قول دادستان فارسی مبنی بر انتقال آنها به بندعمومی در اسفند۹۹، اما برادران افکاری همچنان در سلول انفرادی و در همان شرایط سخت و محرومیت از حقوق اولیه زندانی در زندان عادل آباد شیراز بسر می‌برند.

سعید افکاری در حساب خود کلیپی را منتشر کرده که در آن وحید افکاری از شکنجه ها و ظلمی که در حق آنها رفته سخن گفته است.

وحید افکاری بارها و بارها در این مدت اعلام کرده که او و حبیب بی گناه هستند. مهرداد تهمتن، قاضی و محمود ساداتی، رئیس شعبه یک با اشراف بر بی‌گناهی برادران افکاری، به آنها اعلام کرده‌اند: «ما برای حکم دادن نیاز به مدرک و دلیل نداریم.»

در فایلی که سعید افکاری تحت عنوان « ۵۰۰ روز انفرادی وحید و حبیب افکاری» منتشر کرد، در منتخبی از سخنان وحید افکاری آمده است:

«از چی بگم از اینکه برای اعتراف گرفتن مرا تهدید به اذیت و کتک زدن نوید میکردند؟
از چی بگم؟ از اینکه برای پایان دادن به این وضع اعتصاب غذا کردم و ۲۰ روز غذا نخوردم ولی بازهم ادامه دادند.
یا از اینکه خانواده ام را بازداشت کردند؟

از لحظه ورودم انواع شکنجه ها را روی من انجام دادند.
پلاستیک روی سرم می کشیدند و پایینش را محکم می گرفتند و بعد از یک دقیقه باز میکردند و دوباره تکرار میکردند.
در حالیکه غل زنجیر بودم با شوکر به همه جای بدنم می زدند. سر و ته آویزانم می کردند و ساعتها با باتوم می زدند کف پام و بعدم وادارم میکردند راه بروم.

قاضی دادگاه مهرداد تهمتن بود که گفت آیا اتهام معاونت در قتل را قبول داری؟ در جوابش گفتم اگر شخصی ادعا میکند من را در زمان و مکان وقوع قتل دیده احضارش کنید که همه ببینیمش؛ اگر دوربینی حضور من را در محل وقوع قتل یا حتی چند کیلومتری محل قتل مشخص کرده بهمان نشانش بدهید.

اگر آلت جرمی از قبیل آلت قتاله یا هرچیزی از من یا منزلمان کشف شده نشانمان بدهید تا همه ببینند. بدون شک همچنین ادلاتی هیچوت وجود خارجی نداشته. چون ما بی گناه بودیم.

قاضی فقط بر و بر من را نگاه میکرد. بعدها در دادگاه انقلاب وقتی به سید محمود ساداتی رئیس شعبه یک گفتم که آیا دلیل و مدرکی هست که من جرمی کرده باشم؟ به من گفت که ما برای حکم دادن نیاز به مدرک و دلیل نداریم. پسر فکر کردی اینجا سوئیسه؟

پرونده من موجود هست. هیچ مدرکی علیه من وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. چرا که من بی گناهم. شما هیچ مدرکی دال بر مجرم بودن من ارائه نکردید و من را بی گناه در زندان نگه داشته اید.

امروز مرزهای بی شرفی جابجا شده. و برای اینکه نشان بدهند ما امنیت را داریم برقرار میکنیم انسانهای بی گناه را دستگیر می کنند. بدون مدرک بازداشتشان می کنند و بدون مدرک محاکمه شان می کنند و بهشان حکم می دهند و زندگیشان را ازشان می گیرند. و حتی بدتر از اون اعدامشان می کنند.

خروج از نسخه موبایل