مقدمه
رژیم ایران، همچنان بر طبل سرکوب، اعدام، و محاکمههای ناعادلانه میکوبد. در حالی که جامعه جهانی خواستار رعایت حقوق بشر و توقف اعدامهای سیاسی است، روند پروندههای زندانیان سیاسی در ایران نشان میدهد که سیستم قضایی این کشور، ابزار سرکوب مخالفان و دگراندیشان است. احکام اعدام علیه معترضان و فعالان سیاسی، نه بر اساس عدالت، بلکه بر پایهی پروندهسازیهای امنیتی و اعترافات اجباری صادر میشوند.
این گزارش، دومین قسمت از مجموعهای ویژه درباره زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در ایران است. در شمارهی نخست، به وضعیت بهروز احسانی اسلاملو و مهدی حسنی پرداختیم، دو زندانی که همچنان در انتظار اجرای حکم اعدام در بند ویژه زندانیان زیر اعدام بهسر میبرند.
در این شماره، به وضعیت منوچهر فلاح، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، که در روندی ناعادلانه به اعدام محکوم شده، خواهیم پرداخت.
اعدام در سکوت: داستان منوچهر فلاح، قربانی یک سیستم بیرحم
منوچهر فلاح، زندانی سیاسی و فعال مدنی، متولد 1368 ساکن کیش، در ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ توسط مأموران امنیتی در فرودگاه رشت بازداشت شد. با وجود صدور وثیقه توسط بازپرس پرونده، مقامات امنیتی و قضایی از ثبت نهایی وثیقه جلوگیری کردند و او را در زندان لاکان رشت نگه داشتند. این زندانی ابتدا به اتهام «توهین به خامنهای» و «تبلیغ علیه نظام» به ۲۲ ماه و ۱۷ روز زندان محکوم شد، اما پس از پایان این دوران، پروندهای جدید علیه او گشوده شد.
در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۳، دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی درویش گفتار (پسر) جلسهی محاکمهی جدیدی را بهصورت ویدئوکنفرانس برگزار کرد. در این پرونده، او به «محاربه از طریق اقدام علیه امنیت ملی» متهم شد. این اتهام، بدون ارائه شواهد کافی و در شرایطی که متهم از دسترسی به وکیل محروم بود، مطرح شد. در نهایت، در ۱۴ بهمنماه ۱۴۰۳، حکم اعدام او صادر و به خانواده و وکلایش ابلاغ شد.
مقاومت تا آخرین نفس: اعتصاب غذای منوچهر فلاح
منوچهر فلاح از اول مرداد ۱۴۰۳، در اعتراض به بلاتکلیفی پرونده و عدم رسیدگی به درخواست آزادیاش، اعتصاب غذا کرد. در جریان این اعتصاب غذا که ۲۸ روز به طول انجامید، وضعیت جسمانی او به شدت وخیم شد. در بیستمین روز، به دلیل افت فشار و کاهش سطح هوشیاری، دچار بیهوشی موقت شد. اما حتی در این شرایط نیز، مقامات زندان لاکان از رسیدگی پزشکی به او خودداری کردند.
همبندیهای منوچهر فلاح، در اعتراض به وضعیت او و در همبستگی با اعتصاب غذایش، دست به اعتصاب غذای جمعی زدند. آنها در بیانیهای اعلام کردند که ادامهی بازداشت این زندانی و محرومیت او از درمان پزشکی، نمونهی بارزی از نقض حقوق بشر در زندانهای ایران است.
قانونی که وجود ندارد: محاکمهی ناعادلانه و شکنجهی خاموش
وضعیت منوچهر فلاح، نمونهای دیگر از برخورد غیرانسانی با زندانیان سیاسی در ایران است. محرومیت او از حق داشتن وکیل، برگزاری دادگاههای ویدئوکنفرانسی بدون رعایت استانداردهای دادرسی عادلانه، و عدم ارائهی خدمات درمانی، نشان از رویکرد سرکوبگرانهی رژیم ایران دارد.
هدیه به دخترم با امید به طلوع خورشید آزادی
منوچهر فلاح در یکی از آخرین نامههای خود که از زندان به دخترش عسل نوشته، از امید به آزادی، از عشق به خانواده، و از مقاومت در برابر ظلم سخن گفته است:
“عسل عزیزم
روزی خورشید آزادی در این سرزمین طلوع خواهد کرد که بهایی سنگین برای آن پرداخته شود؛ و این بار قرعهی این بها به نام من افتاده است. بدان که امید همیشه زنده است و روزی میهنمان از بند ظلم و ستم رهایی خواهد یافت.
عسل عزیزم
روزی که برای نخستین بار چشمانت را گشودی گویی جهان برای من روشنتر شد.
نخستین گریههایت، لبخندهای کودکانهات، آن لحظه که زبان گشودی و «بابا» گفتی، نخستین قدمهایت و حتی زمین خوردنهایت، همه و همه برای من معنای زندگی شدند. دیدن تو در هر لحظه، امید و عشق را در دلم زنده میکرد.
اکنون شانزده ساله شدهای، بزرگ شدهای و در آستانهی ورود به دنیای تازهای ایستادهای، در حالی که سرزمینمان در زمستانی سخت و تاریک فرو رفته است. و من اینجا در زندان لاکان از پس میلههای سرد چشم انتظار تو هستم. دختر عزیزم
شاید بارها این پرسش در ذهنت نقش بسته باشد که چرا پدر من؟ مگر او چه کرده که باید در زندان باشد؟
عسل جان، مرا به جرمی که مرتکب نشدهام در بند کردهاند. من نه حقی را پایمال کردهام، نه ثروتی را غارت، نه نانی را از سفرهی مردم برداشتهام. نه دکل نفتی دزدیدهام، نه بر کرسی قضاوتی نشستهام که حکمهای ناعادلانه صادر کنم. تنها گناه من این بوده که به فقر، نابرابری، و بیعدالتی اعتراض کردهام، که نخواستهام در برابر این همه ستم خاموش بمانم. اما در این مسیر نه آسیبی به کسی رساندهام و نه خشونتی به کار گرفتهام…
عسل عزیزم
دختر یگانهام، عسل شیرینم، تولدت مبارک.”
نوروز در سایهی طناب دار؛ اعتراض به اعدام منوچهر فلاح و شریفه محمدی
روز پنجشنبه 30 اسفند 1403 یک تجمع اعتراضی با یاد ۲ زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان لاکان رشت، منوچهر فلاح و شریفه محمدی و در اعتراض به صدور حکم اعدام آنها در مقابل این زندان برگزار شد. آنها با حضور در مقابل زندان لاکان رشت و با چیدن سفره هفتسین و در دست داشتن تصاویر زندانیان سیاسی زیر اعدام خواستار لغو این احکام شدند.

ایران فریاد میزند، آیا جهان خواهد شنید؟
در شرایطی که جامعهی بینالمللی بارها خواستار توقف اعدامهای سیاسی در ایران شده، آیا این بار نیز سکوت خواهد کرد؟ یا اینکه اقدامات مؤثرتری برای نجات جان زندانیانی همچون منوچهر فلاح انجام خواهد شد؟
ادامهی این گزارش، در شمارههای بعدی منتشر خواهد شد.








