فعال مدنی روح الله میرزایی، دو سال حبس برای فعالیت در فضای مجازی

روح الله میرزایی

فعال مدنی آقای روح الله میرزایی پس از احضار جهت تحمل دوران حبس خود در روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ به زندان اوین مراجعه و به بند قرنطینه منتقل شد و هم اکنون در بند ۸ زندان اوین زندانی می باشد.
وی در فروردین ۱۳۹۹ در اوج شیوع کرونا احضار شده بود.
خویشاوندان روح الله میرزایی می گویند که وی مورد تهدید قرار گرفته بود که در صورتیکه خودش را معرفی نکند با حکم جلب و با زور او را به زندان منتقل خواهند کرد و او برای جلوگیری از هرگونه حمله به محل سکونتش، به دلیل مادر بیمارش که از فشار خون رنج می برد و استرس برای سلامتی اش مناسب نیست، خودش را معرفی کرد.
آقای میرزایی متولد سال ۱۳۶۱ در ایلام و مجرد می باشد؛ و پس از فوت پدرش سرپرستی مادر و دو خواهر و دو برادرش را بر عهده دارد. وی با وجود داشتن تحصیلات عالیه، بیکار بود و پس از درج چندین پست در فضای مجازی در اعتراض به وضع موجود، مورد پیگرد قرار گرفت.
روح الله میرزایی در روز اول اردیبهشت ۱۳۹۸ توسط ماموران اطلاعات در تهران بازداشت شد و بیش از یک ماه تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت؛ وی در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۹۸ با تودیع وثیقه و تا پایان مراحل دادرسی از زندان آزاد شد.
او متعاقبا در شعبه ۲۳ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و با اتهامات “توهین به رهبری” و “تبلیغ علیه نظام در فضای مجازی” به دو سال زندان محکوم شد.
وی در مدت زمانی که تا زمان برگزاری دادگاهش فرصت داشت به عنوان همیار کادر درمان در بیمارستانها به طور شبانه روزی کار می کرد.
وی در روز ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ در یک پست توییتری نوشت:
«درود ایرانیان. اینجا در میان میدان ما به عنوان داوطلب همیار کادر درمان مشغول خدمتیم. از شما خواهشی دارم حالا که می دانیم جز خودمان هیچ کس را نداریم خودمان مراقب خودمان و همدیگر باشیم. کادر درمام الاخص پرستاران خسته اند هوایشان را داشته باشیم. ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ایران»
و همچنین در یک پست توییتری دیگر چرایی و چگونگی بازداشت خود را توضیح داد:
«پارسال در صبح چنین روزی توسط وزارت اطلاعات به اتهام فعالیت و توهین به رهبری در فضای مجازی در تهران بازداشت شدم. بماند چه بر من گذشت اما گاهی از خودم می پرسم براستی چرا و به چه علت باید زندگی امثال من و خانواده ام نابود گردد!
پ ن: مگر نگفتند کسی را به اتهام انتقاد از من نگیرید؟»
وی همچنین شرح زندگی خود را چنین توصیف می کند:
«خودم برای خواهران و برادرانم که همگی فارغ‌التحصیل شده بودند شغل ایجاد کردم به همین جهت با پس اندازی که داشتم و دریافت مبلغی تسهیلات بانکی و طی چند دوره آموزشی خاص منجمله حفاظت در برابر اشعه از سازمان انرژی اتمی یک شرکت در رابطه با آزمایشات جوش، فلزات و اتصالات و لوله های نفت، گاز و پتروشیمی پس از اخذ مجوزهای لازم تأسیس و شروع به کار کردیم. من خوشحالتر از همیشه بودم چرا که می دیدم علاوه بر خودم و خواهرها و برادرانم ۹ نفر دیگر هم در مجموعه ای که من ایجاد کرده بودم مشغول به کار شده بودند و من به فرداهای درخشان تر می اندیشیدم. اما متأسفانه خیلی زود بحران ما را در هم شکست مواد اولیه یافت نمی شد(ایریدیوم) از قراردادها عقب افتاده بودیم بانک اقساطش را با جریمه و خسارت دیرکرد می خواست. به هر مسئولی که فکرش را بکنید نامه نوشتیم و کمک خواستیم گفتیم ما بعلت سیاست های شما دچار بحران شده ایم اما هیچ کس صدای ما را نشنید شرکایم پا پس کشیدند و من تک و تنها باید جوابگوی تمام تعهدات می بودم از بانک گرفته تا کارگر تا شرکت های طرف قرارداد متأسفانه کم آوردم و شکستم. متوجه شدم هزاران جوان مانند من گرفتار شده اند راهی نبود جز حق خواهی به هر صورت و ترتیبی که مقدور بود اعتراضات خودم را البته کاملأ مدنی فریاد می زدم از خودم می گفتم، از خواهران و برادران فوق لیسانسم اما بیکار بعلت نداشتن پارتی، از قومم می گفتم از زلزله زدگان و سیل زدگان، از جوانان و کارآفرینان ورشکست شده ناشی از سیاست های نابخردانه مسئولین از کشور مظلومم ایران و هرگز عقب ننشستم، هرگز عضو و وابسته به هیچ گروه و نبودم و آنقدر فریاد زدن را ادامه دادم تا توسط وزارت اطلاعات بعد از برگشتم از کمک داوطلبانه به سیل زدگان پلدختر در تهران بازداشت و پس از چند هفته بازجویی در بند ۲۰۹ زندان اوین توسط بازپرسی مقدسی برایم کیفرخواست صادر و نهایتأ توسط دادگاه انقلاب به ۲ سال زندان محکوم شدم. و در اوج کرونا جهت سپری نمودن دوران محکومیتم برایم احضاریه صادر گردید. بی شک وضع بد من حاصل بی عدالتی شماست. من سوختم بریدم اما کمک کنید کمک کنید خواهران و برادرانم نسوزند بقیه جوانان بی سهمیه و بی پارتی ایران نسوزند.»

خروج از نسخه موبایل