شکنجه و فشار برای اعترافات اجباری رویه معمول در بازداشتگاه های ایران

شکنجه و فشار برای اعترافات اجباری رویه معمول در بازداشتگاه های ایران

اعترافات اجباری بر اساس شکنجه تا کنون بارها و بارها منجر به صدور و اجرای حکم مرگ بر علیه زندانیان شده است.

سازمان های حقوق بشری، سرکوب و اعتراف گیری اجباری از بازداشتیان را طی یک بازه زمانی ۱۰ساله (بین سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸) دستکم ۸۶۰ مورد برشمرده اند.
بنا بر این گزارش، تلویزیون حکومتی، تنها طی ۱۰ سال، اعترافات اجباریِ بیش از ۳۵۵ فرد را پخش کرده است. این رسانه همچنین علیه بیش از ۵۰۵ نفر محتوای افترا آمیز منتشر کرده است.
قربانیان این اعترافات اعلام کرده‌اند که نه تنها تحت «شكنجه و بدرفتاری» قرار گرفته اند تا وادار به اعتراف و اظهارات دروغین در مقابل دوربین شوند؛ بلكه پخش این اعترافات باعث «درد و رنجی عظیم» برای آن‌ها گردیده است.

پیشتر سازمان عفوبین الملل در بیانیه ای به تاریخ ۱۲شهریور ۹۹، به فهرستی از اقدامات تکان‌دهنده در ایران اشاره کرد که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و مقام‌های زندان، با مشارکت قضات و دادستان‌ها، علیه بازداشت‌شدگان در ارتباط با اعتراضات سراسری مرتکب شده‌اند.
به گزارش عفو بین الملل، «افراد دستگیرشده‌اند، به زور ناپدید شده‌اند، در انفرادی نگه‌داری شده‌اند، از دسترسی به وکیل در جریان بازجویی محروم شده‌اند و بارها و بارها برای «اعتراف» مورد شکنجه قرار گرفته اند».

استفاده از تکنیک «اعترافات اجباری» جهت توجیه فشار و مرگ و کشتار بازداشتیان در ایران در حالی است که بر پایه ماده ۱۶۹ قانون مجازات اسلامی هر گونه اعتراف تحت شکنجه یا آزار روحی و جسمی، فاقد وجاهت قانونی است و دادگاه در موارد این‌چنینی، ملزم به بررسی موضوع است.
بر اساس ماده ۱۶۸ همین قانون نیز، اقرار تنها در صورت عاقل بودن، مختار بودن و قاصد بودن متهم نافذ است.

آنچه که اولین ناقضش، عوامل همین رژیم و قضاییه آن می باشد:

مصطفی هاشمی‌زاده دانشجوی مهندسی عمران بارها توسط بازجو تهدید به کشته شدن با آمپول هوا و سپس رها شدن در محل نامعلوم شد. از سوی ماموران حکومتی چندین بار به وی گفته شد که صبح اول وقت وی را خواهند کشت، مگر آنکه اعترافات موردنظرشان در برگه بازجوئی ثبت شود.

امیرحسین مرادی، دانشجوی المپیادی بازداشتی و علی یونسی، دانشجوی برنده طلای جهانی المپیاد، برای اعتراف اجباری تحت فشار قرار گرفتند. بازجویان به این دو دانشجو گفتند، «اعتراف، پرونده را سبک می‌کند».

نیلوفر بیانی، فعال محیط زیست دستکم ۱۲۰۰ ساعت هدف بازجویی و تهدید قرار گرفت. بازجویان وی را تحت فشار به “تقلید صدای حیوانات وحشی” وادار ساخته و به “تزریق آمپول فلج کننده و آمپول هوا” تهدید کردند. آنها با نشان دادن عکس جسد کاووس سیدامامی هشدار دادند: «عاقبت خودت و تمام همکاران و اعضای خانواده ات نیز همین است مگر آنکه هر آنچه ما می‌خواهیم بنویسی».

زانیار و لقمان مرادی، زندانیان سیاسی اعدام شده، پیش از اعدام هدف اعترافات اجباری براثر شکنجه های سخت و تهدید به تجاوز جنسی قرار گرفتند.
زانیار مرادی در نامه ای نوشت: «یک بطری را آورده بودند و می‌گفتند که باید قبول کنی اگر قبول نکنی باید روی این بطری بشینی و همچنین تهدید به تجاوز جنسی می‌کردند… من هم به ناچار قبول کردم چون نمی‌توانستم این نوع شکنجه‌ها را تحمل کنم و به شدت خونریزی و سوزش داشتم…».

محمد ثلاث، درویش گنابادی، با تکیه به اعترافات خودش اعدام شد. اعتراف گیری علیه وی در شرایطی صورت گرفت که او در بیمارستان تحت مداوای درمانی قرار داشت. در فیلمی که از سوی تلویزیون حکومتی به عنوان سندی دال بر اعتراف ثلاث در بیمارستان پخش شد نیز، عدم هوشیاری او به وضوح قابل تشخیص بود.

و نمونه برجستة اخیر، نوید افکاری، زندانی سیاسی اعدامی است. به شهادت او و وکیل مدافعش، جز اعتراف اجباری که در نتیجه شکنجه و فشار فراوان بر این قهرمان کشتی و خانواده‌اش اخذ شد، هیچ مستند دیگری دال بر مجرمیت او وجود نداشت.

خروج از نسخه موبایل