مقاومت زنان در جهنم قرچک؛ فریادهایی که خاموش نمیشوند
زندان قرچک ورامین تنها نماد سرکوب و شکنجه نیست؛ این زندان بهرغم تمامی شرایط غیرانسانی و فشارهای مضاعف، به کانون مقاومت زنان سیاسی تبدیل شده است. زنانی که سالها در برابر شکنجه، تحقیر و محرومیت ایستادهاند، امروز خود به سندی زنده از دادخواهی و پایداری بدل شدهاند. مقاومت این زنان، نهتنها در شکل اعتصاب غذا و نامههای سرگشاده، بلکه در زندگی روزمرهشان در میان دیوارهای نمور و محیط پر از ناامنی و بیماری، معنا پیدا میکند.
مریم اکبری منفرد؛ شانزده سال زندان و همچنان ایستاده
مریم اکبری منفرد یکی از شناختهشدهترین زندانیان سیاسی ایران است. او از سال ۱۳۸۸ بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بهسر میبرد و اکنون شانزدهمین سال حبس خود را میگذراند. بیماریهای متعددی از جمله اختلال عملکرد تیروئید، روماتیسم مفصلی، دیسک کمر و مشکلات کبد، جسم او را بهشدت فرسوده کرده است. با وجود این، او از دسترسی به درمان تخصصی محروم مانده است.
خانواده اکبری منفرد خود قربانی سرکوب چندنسلیاند. سه برادر و یک خواهر مریم در دهه ۶۰ اعدام شدند؛ عبدالرضا و رقیه اکبری منفرد از قربانیان قتلعام ۱۳۶۷ هستند. در سالهای اخیر نیز اعضای خانوادهاش به دلیل دادخواهی و اطلاعرسانی تحت فشار قرار گرفتند و بازداشت شدند. مریم در سال ۱۳۹۵ شکایتی را به گروه کاری ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل ارائه داد که به رسمیت شناختن رسمی عزیزانش بهعنوان «ناپدیدشدگان قهری» منجر شد. امروز او، در کنار بار سنگین بیماری، همچنان نماد زنده مقاومت و دادخواهی در قرچک است.
ارغوان فلاحی؛ ناپدیدسازی، شکنجه و تبعید به قرچک
ارغوان فلاحی، فعال سیاسی، در بهمن ۱۴۰۳ بازداشت شد. او ماهها در سلول انفرادی بند ۲۴۱ اوین و سپس زندان فشافویه نگهداری شد؛ بدون تماس با خانواده و وکیل. این دوران طولانی انفرادی مصداق شکنجه روانی و جسمی بود. در ادامه، او به مکان نامعلومی منتقل شد و خانوادهاش برای هفتهها از وضعیت او بیاطلاع بودند.
سرانجام ارغوان به بند زنان سیاسی در قرچک منتقل شد؛ اما این انتقال نه پایان فشارها، که آغاز مرحلهای جدید بود. خانوادهاش تحت فشار قرار گرفتند، وثیقههای سنگین برای آزادی موقت تعیین شد و پدرش، نصرالله فلاحی، که خود زندانی سیاسی است، نیز بهعنوان اهرم فشار علیه او مورد استفاده قرار گرفت. این همزمانی بازداشت پدر و دختر، نمونه بارز سیاست «انتقامگیری خانوادگی» رژیم است.
راحله راحمیپور؛ یک خواهر دادخواه در ۷۳ سالگی
راحله راحمیپور، از مادران دادخواه دهه ۶۰، در ۷۳ سالگی همچنان در زندان قرچک نگهداری میشود. او به بیماریهای متعددی چون تومور مغزی، تالاسمی مینور، فشار خون بالا، دیابت، بیماری قلبی، درد مفاصل و آبمروارید مبتلاست. پزشکی قانونی صراحتاً اعلام کرده که او «توان تحمل کیفر» را ندارد و باید فوراً آزاد شود.
با این حال، مقامات قضایی و امنیتی نهتنها او را آزاد نکردهاند بلکه مانع اعزامش به بیمارستان و درمان تخصصی شدهاند. راحله در دهه ۶۰ عزیزان خود را در کشتارهای سیاسی از دست داده است و اکنون بهدلیل دادخواهی همان جنایات، خود در زندان است. او نمادی است از مقاومت نسلی که نه در برابر شکنجه جسمی و نه در برابر فشار روانی کوتاه نیامده است.
گلرخ ایرایی؛ صدای شعر و اعتراض
گلرخ ابراهیمی ایرایی، نویسنده و فعال حقوق زنان، یکی از نمادهای مقاومت در قرچک است. او بارها به دلیل نوشتن، اعتراض و دفاع از حقوق زنان بازداشت و شکنجه شده است. در مرداد ۱۴۰۴، پس از اعدام دو زندانی سیاسی، مهدی حسنی و بهروز احسانی، او یادداشتی از درون زندان منتشر کرد که با جمله «چه سختجان شدیم ما» آغاز میشد.
این نوشته، ترکیبی از شعر، خشم و همدلی بود؛ شهادتی از پیوند عاطفی میان زندانیان سیاسی. او و همبندیانش با وجود فشارهای روانی، با سرود و یادآوری مقاومت، بار دیگر صدای اعتراض را بلند کردند. گلرخ ایرایی نشان داد که حتی در سختترین شرایط، کلمه و اندیشه میتواند مرزهای زندان را درنوردد و به جامعه پیام آزادی برساند.
دیگر زنان شاخص در قرچک
علاوه بر این زندانیان، نامهای دیگری نیز در قرچک بهعنوان نماد مقاومت شناخته میشوند:
- شیوا اسماعیلی: فعال کارگری، مادر سه فرزند، به ۱۰ سال زندان محکوم شده. فرزندان او نیز در اوین محبوساند.
- فروغ تقیپور: جوان ۳۰ ساله، به ۱۵ سال زندان محکوم. از نسلی تازه که با شدیدترین احکام مواجه شده است.
- زهرا صفایی: از بازماندگان دهه ۶۰، امروز با بیماری قلبی و فشار خون در قرچک است.
- مولود صفایی: بازمانده خانوادهای که در دهه ۶۰ پدر و همسرش اعدام شدند، اکنون خود با حکم زندان در قرچک است.
- مرضیه فارسی: مبتلا به سرطان و بیماریهای متعدد، بدون دسترسی به درمان تخصصی.
- آذر کوروندی: همسر یکی از اعدامشدگان قتلعام ۶۷، امروز با دیابت و مشکلات شدید جسمی در زندان.
این زنان هر یک با پیشینه خانوادگی، بیماریها و شرایط خاص خود، به بخشی از روایت جمعی مقاومت در قرچک تبدیل شدهاند.
در کنار این چهرههای شاخص، نزدیک دهها زن زندانی سیاسی دیگر در قرچک به جرم آزادیخواهی، فعالیت مدنی، اعتقادی یا حتی فعالیت صنفی محبوساند.
تحلیل حقوقی
مقاومت این زنان، پیش از آنکه یک کنش سیاسی باشد، پاسخی به نقض آشکار حقوق بنیادین است:
- ماده ۱۸ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی: حق آزادی عقیده و مذهب.
- ماده ۱۹ همان میثاق: حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات.
- ماده ۷ میثاق: منع شکنجه و رفتار غیرانسانی.
- قواعد نلسون ماندلا: حمایت ویژه از زندانیان بیمار و سالخورده.
حضور زندانیانی چون راحله راحمیپور، مریم اکبری منفرد و دیگران در قرچک، نقض همزمان تمامی این اصول است.
نتیجهگیری و فراخوان اقدام
زنان زندانی سیاسی در قرچک ورامین، با وجود بیماری، سالخوردگی، ناپدیدسازی، شکنجه و فشارهای خانوادگی، تسلیم نشدهاند. آنان با نامهها، شعرها، اعتصابها و حتی با نفس کشیدن در میان دیوارهای نمور قرچک، مقاومت را معنا کردهاند.
ما از سازمان ملل، اتحادیه اروپا و تمامی نهادهای حقوق بشری میخواهیم:
- پرونده زنان قرچک را بهعنوان نمونهای از سرکوب سیستماتیک در ایران پیگیری کنند.
- آزادی فوری زندانیان بیمار و سالخورده را مطالبه نمایند.
- فشارهای سیاسی و حقوقی برای تعطیلی این زندان و پاسخگویی مقامات مسئول را افزایش دهند.
قرچک امروز فقط زندانی در دل بیابانهای ورامین نیست؛ بلکه آیینهای است از درد، دادخواهی و مقاومت زنانی که صدای آزادی را خاموشنشدنی کردهاند.