حمیدالله اربابی (عبیدالله) زندانی بلوچ و بی خبری از وضعیت وی پس از ۱۸ ماه

حمیدالله اربابی زندانی بلوچ و بی خبری از وضعیت وی پس از ۱۸ ماه

علیرغم گذشت ۱۸ ماه از بازداشت شهروند اهل نیکشهر حمیدالله اربابی (عبیدالله) از وضعیت وی خبری در دست نیست.
حمیدالله اربابی در فروردین ۱۳۹۸ توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد که تاکنون پس از پیگیریهای بسیار خانواده اربابی از وضعیت وی، پاسخ مشخصی به این خانواده داده نشده است و بازداشت او را انکار می کنند.
زبیده ملازهی همسر آقای حمیدالله اربابی پس از مراجعه به ارگانهای قضایی جهت پیگیری وضعیت همسرش می گوید که وی را ۲۴ ساعت در بازداشت نگه داشته اند و به او گفته اند: «نظام جمهوری اسلامی شوهر تو را دستگیر نکرده است. خودت سر به نیستش کرده ای و یا او را از کشور فراری داده ای.»
حمیدالله اربابی متولد سال ۶۵ می باشد و شهروند اهل چابهار است. وی دارای دو فرزند دختر و دو فرزند پسر است.


همسر آقای اربابی در مورد بازداشت همسر می گوید: «یک سال و ۶ ماه است که همسرم را دستگیر کرده اند. ساعت ۱۱ شب یک نفر از زاهدان زنگ زند و گفت که من از آگاهی استان تماس می گیرم و به عبیدالله بگویید خودش را معرفی کند. در حالیکه او بیگناه بود و کاری هم به این نظام نداشت.»
او در ادامه می افزاید: «ساعت ۲ نیمه شب بود. خانواده ام همه خواب بودند. فرزند کوچکم گریه می کرد و آرام نمی شد. او را بغل کردم و به حیاط بردم. ناگهان درب حیاط خانه باز شد و ۷ نفر مسلح وارد شدند. یکی از آنها که لباس نظامی به تن داشت سراغ همسرم را گرفت. گفتم اینجا نیست. ۲ نفر دیگه با لباس بلوچی و مسلح کنار من ایستادند و تهدیدم کردند که اگر یک کلمه حرف بزنی شوهرت را می کشیم و بدون اینکه به من حکمی نشان بدهند وارد اتاق شوهرم شدند و او را بردند. من دنبالشان راه افتادم سوال کردم که شوهرم را کجا می برید؟ جرمش چیست؟ شما از کجا آمده اید؟ یکی از آنها گفت فردا با یک سند به اطلاعات چابهار بیا. من نفهمیدم آنها از کدام ارگان بودند. ولی به من گفتند که به اطلاعات چابهار بروم.»
خانم زبیده ملازهی گفته است که برای پیگیری وضعیت همسر خود به تمامی ارگانهای امنیتی و حتی دادگاه مراجعه کرده است ولی پاسخ مشخصی دریافت نکرده و به وی گفته اند: «نظام جمهوری اسلامی شوهر تو را دستگیر نکرده است. خودت سر به نیستش کرده ای و یا از کشور او را فراری داده ای.»
زبیده ملازهی می گوید به آنها گفتم: «اگر هر کاری کرده باشم چرا پیش شما بیایم؟ گفتند تو می خواهی دستگاه قضایی را گمراه کنی. گفتم حرفهایی که شما از دستگاه قضاییه تان می زنید تا به حال به فکرم هم نرسیده است. آنها مرا تا ساعت ۱۲ شب بازجویی و تهدید کردند که در صورت اعتراض بیشتر مرا نیز بازداشت خواهند کرد. ولی من در مقابل آنها ایستادم و گفتم آمده ام که حقم را بگیرم. به هر دری زدم هیچ خبری از همسرم به من ندادند.»
وی از تمامی مردم خواست که صدای او باشند: «حالا می خواهم صدایم را به گوش جهان برسانم که ما مردم ایران زیر بار چه ظلم و ستم هایی هستیم. آخر به کدامین جرم؟ من یک زن ۲۹ ساله با این همه درد هستم. بچه های قد و نیم قدم را چطور آرام کنم؟ دو سال است در انتظار یک خبر هستیم. ولی ای بی وجدان ها … بگویید دستگیرش کردید. جرمش چیست؟ و او را کجا بردید؟»

خروج از نسخه موبایل