زنی بازمانده از کشتارهای دهه ۶۰ که رئیسی را در اتاق شکنجه دید – اختصاصی مانیتورینگ حقوق بشر ایران
او از جمله شاهدانی است که شخصا، ابراهیم رئیسی را در اتاق شکنجه دیده است.
زنی باردار، با فاصلة زمانی اندک تا وضع حمل، بازداشت شده در همدان، و با همین وضعیت، روی تخت شکنجه برای تحمل ضربات دردآور کابل.
در مصاحبه با مانیتورینگ حقوق بشر، فریده گودرزی خود را از مخالفان حکومت دیکتاتوری در ایران معرفی می کند که در دوران انقلاب ۱۳۵۷ در ایران با مجاهدین آشنا شده. او در تابستان ۱۳۶۲ به همراه همسر و برادرش دستگیر و به زندان همدان برده می شود. فریده می گوید:
«هنگام دستگیری، باردار بودم. طبق گفته دکتر معالجم، چند روزی بیشتر به وضع حمل نمانده بود. با همان وضعیت، از همان ساعات اولیه دستگیری به اتاق شکنجه برده شدم.
اتاقی با ابعاد ۳ در ۴ متر، با تختی در وسط آن. میزان زیادی خون زیر تخت ریخته شده بود و مشخص بود که قبل از من نیز زندانی دیگری در آن جا شکنجه شده است.
در گوشه اتاق، روی زمین هم تعداد زیادی کابل برق در اندازه و قطرهای مختلف بود که برای شلاق زدن استفاده می شد.»
در پاسخ به این سئوال مانیتورینگ حقوق بشر که ابراهیم رئیسی را کجا و در چه موقعیتی در زندان دیدید؟
فریده گودرزی پاسخ می دهد: «آن زمان که تنها ساعاتی بعد از دستگیری به اتاق شکنجه در زیرزمین دادگاه همدان برده شدم، به دلیل وضعیت جسمی ام مرا روی تخت شکنجه بطور نشسته شکنجه کردند. در حالی که با کابل برق به کف دستانم شلاق می زدند، به صورتم نیز ضربات سیلی زده می شد.
یکی از کسانی که در حین شکنجه ام در اتاق حضور داشت، رئیسی بود. او جوانی بود حدودا ۲۳ ساله با بلوز و شلواری به رنگ تیره. در گوشه ای از اطاق ایستاده بود و شلاق خوردن و شکنجه شدن من را نظاره می کرد.»
فریده گودرزی در مورد موقعیت و نقش رئیسی در زمینه سرکوب و نقض حقوق بشر اضافه می کند: «رئیسی تا سال ۱۳۶۴ دادستان دادگاه استان همدان بود. او در این دوره، در دستگیری و حبس و شکنجه و اعدام تمامی زندانیان سیاسی درآن مقطع، نقش مستقیم داشت.
در آن دوره، زندانیانی که حکم محارب می گرفتند به دار کشیده می شدند.
در مواردی به دختران زندانی قبل از اعدام تجاوز می شد. مهناز صحرا کار، دختری ۱۶ یا ۱۷ ساله از هواداران سازمان مجاهدین، قبل از اعدام، توسط پاسداران مورد تجاوز قرار گرفت.
در چند نمونه نیز زندانیان، زیر شکنجه و شلاق جان سپردند. یکی از هواداران مجاهدین به نام محمد، اهل ملایر، در همدان دستگیر شد. در همان اوایل دستگیریش، چندین روز متوالی او را در اطاق شکنجه، شلاق شدند تا حدی که جان سپرد».
فریده گودرزی در ادامه، به شرایط خود و فرزند خردسالش در سلول های انفرادی می پردازد.
«۱۵روز بعد از دستگیری، در شرایط بسیار سخت همراه با شکنجه های جسمی و روحی، فرزندم به دنیا آمد. بعد از تولد پسرم من را با او به بند انفرادی منتقل کردند. شرایط وحشتناکی بود. یک کودک تازه به دنیا آمده همراه با چند ساعت بازجویی در روز و شکنجه های جسمی و روحی فراوان. گاهی اوقات تا ۴۸ساعت فرزندم را فقط با آب و قند تغذیه می کردم. او دائما مریض بود. در سکوت سنگین سلول انفرادی، تنها صدایی که شنیده می شد، صدای گریه های ایمان بود».
«در یک نمونه، ساعت یک نیمه شب ۳ شهریور ۱۳۶۲، تعدادی از پاسداران به طرز وحشیانه ای به بند انفرادی که در آنجا محبوس بودم، هجوم آوردند. من و کودک ۳۸ روزه ام، خواب بودیم.
درب سلول باز شد و چند پاسدار که همگی بازجو بودند وارد سلول شدند. یکی از آنها فرزند خردسالم را در حالت خواب، از روی زمین بلند کرد و از ارتفاع ۵۰ ـ۶۰ سانتی روی زمین انداخت. پسرم با پشت سر محکم به زمین خورد و وحشت زده شروع به جیغ زدن کرد. همان پاسدار شروع به درآوردن لباسهایش در مقابل من کرد.
بعنوان مادری که به تازگی فرزندش را به دنیا آورده بود، فقط فریاد می زدم اما کسی به من توجهی نمی کرد. رئیسی در این صحنه در کنار درب سلول من، ایستاده بود و ناظر چنین صحنه های دلخراشی بود.
صحنه دیگر، فردای آن روز بود. از ساعت ۸ صبح تا ۲ عصر، من و پسرم را برای بازجویی به دادگاه بردند. ۶ ساعت مداوم توسط چندین بازجو در اتاقی بزرگ بازجویی می شدم. در تمام مدت بازجویی، فرزندم گرسنه بود و از فرط گرسنگی گریه می کرد. پاسداران فقط به او می خندیدند. یکی از بازجویان، او را از من گرفت و در حالی که با یک دست او را نگه داشته بود، با دست دیگر به پشت اش می زد و ناظر گریه های او بود.
در این صحنه نیز رئیسی بعنوان دادستان حضور داشت و ناظر بود».
فریده گودرزی در انتهای مصاحبه، در پاسخ به سئوال مانیتورینگ حقوق بشر در مورد سرنوشت اعضای خانواده اش می گوید: «همسرم بهزاد افصحی در خرداد ۱۳۶۳ بعد از ۱۱ ماه شکنجه به دار آویخته شد. او در همان ماه اول دستگیری بر اثر فشارهای طاقت فرسا دچار بیماری روانی شد. او را در تیمارستان بستری کردند و در نهایت به همراه چهار زندانی دیگر، از هواداران مجاهدین، در حیاط دادگاه همدان اعدام کردند.
در صحنه به دار آویختن همسرم و زندانیان همراهش، رئیسی در محل اعدام حضور داشت.
برادرم پرویز گودرزی در جریان قتل عام زندانیان در سال ۱۳۶۷ اعدام شد. او سال ۱۳۶۲دستگیر شد. به هنگام دستگیری از ناحیه دست و پای راست، تیر خورد و به سختی مجروح شد. به دستور رئیسی به اتاق شکنجه برده شد و روزهای متوالی زیر شکنجه بود.
در نهایت در دادگاهی که دادستان آن رئیسی بود، به ۲۰ سال حبس محکوم شد. او پس از تحمل ۶ سال حبس و شکنجه و سلول انفرادی، در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، در زندان همدان اعدام شد.
خواهرم فریبا گودرزی در سال ۱۳۶۷به دست ماموران رژیم به شهادت رسید.
پسرم ایمان نیز در سال ۱۳۹۱دستگیر شد و به اوین برده شد. در سال ۱۳۹۴ توسط قاضی صلواتی، محاکمه و به ۵ سال زندان تعلیقی محکوم گردید. بعد از آن بود که ما تصمیم به خروج از ایران گرفتیم چون امنیتی برایمان وجود نداشت».